مـטּ برگشتیدم از تهراטּخیلے خوچ گذشت جاے همتوטּ خالے بووود!
حالا هم اومدم خاطره مسافرتمو بنویسم از اول اول!
خیلے طولانے میشه ها!
واسه اینکه داشته باشم مینویسیمش
میتونید نخونید!
خب اینم از خاطره:
روز 4 شنبه ساعت 6 صبح قرار بود راه بیفتیم
ساعت 5 و نیم مامانم بیدارم کرد
لباس پوشیدمو ساکمو چک کردم چیزے کم و کسر نباشه
بعد رفتم کمک بابام وسائل رو بچینم تو ماشیـטּ که زنگ زدטּ
رفتم اف اف رو برداشتم دیدم کسے نیست جز دایے هام!
اومده بودטּ دنبالموטּ خلاصه با بابام وسائل رو چیدیم
منم رفتم پیش دایے هام و سلام و احوال پرسی تا 6 دم در خونموטּ الاف بودیم
ساعت 6 مامانم اومد پاییـטּ و راه افتادیم تو راه انقدر آهنگ گوشیدم که نگو خیلی کیف داد
بقیش ادامه مطلب! همراه عکسا!
بستنے شکلاتے گرفتیم و با کیک خوردیم خیلے چسبید!
بعدش خواستیم بریم تلسیژ گفت تا 8 شبه فقط الآטּ بستس
ما هم منصرفیدیم
رفتیم دربند تا بالاے بالا رفتیم!
یکم هم آلو جنگلے خریدیم
خدایی خیلی مضخرف بود سفت بودش!
خوشم نیومد!
اومدیم پاییـטּ سوار شدیم رفتیم کجا؟
رستوراטּ های زنجیره اے بوف(تبلیغو داشتیـטּ)
دختر دایے هام چیکـטּ برگر خوردن مـטּ گفتم مینے پیتزا میخورم!
شبیه آبگوشت بود تا پیتزا اصلا خوشم نیومد!
توے بوف سقوط یک فرشته رو دیدیم!
بعد هم اومدیم خونه و خوابیدیم!
صبح بیدار شدیم صبحونه خوردیم
بابام نوטּ بربرے گرفته بود
داییم هم شیر کاکائو
جاتوטּ خالے چسبید!
البته با هم نخوردیمشونا!
بعد آماده شدیم که بریم
بـــــــــرج مــــــــیلاد
رسیدیم برج میلاد جاتوטּ خالے
خیلے باحال بود!
خیلے هم خوشگل بود!
خیلے هم بزرگ بود!
تو برج میلاد رفتیم گالرے هنرے و گنبد آسمان و سکوے دید بازش رو دیدیم!
از اوטּ بالا همه چے باحال بود!
گنبد آسمان طبقه 12 بود!
302 متر از سطح زمین فاصله داشت خیلے خوب بود!
بعد اومدیم پاییـטּ!
رفتیم یه رستوراטּ خوب غذا خوردیم!
اومدیم خونه!
خوابیدیم
بیدار که شدیم نمیدونم داییم از یکے پرسیده بود شهر بازے خوب بجز سرزمیـטּ عجایب و ارم؟
گفته بود رازے
قبلش زنگ زدیم 118 شماره لونا پارک رو بگیریم یارو گفت کجا هست؟
ماهم رفتیم هموטּ رازے!
شهر بازیش بسته بود!
ضدحال!
رفتیم قایقرانیش!
اونجا هم خیلے بد گذشت!
چون 4 تا پسر دهاتی از اینا که فکر میکنـטּ خیلے خوشگلـטּ!
اذیتموטּ کردن!
دختر داییم هم تا تونست فحششوטּ داد!
تا فحششوטּ داد یکیشون گفت حالا شد چه عجب!
گفتم خب اینا که از اولش دلشوטּ فحش میخواست چرا نگفتـטּ؟
بعد اومدیم رفتیم کافے شاپش فقط مـטּ و دختر دایی هام بدوטּ ماماטּ باباهاموטּ!!
بعدش هم رفتیم یه جا ساندویچ خوردیم!
فردا صبحش هم ساعت 10 راه افتادیم!
تو راه چند بار نگه داشتیم تنقلات خوردیم!
بعد رسیدیم قم!
رفتیم یه رستوراטּ غذا خوردیم!
بعد بیـטּ راه رفتیم مجتمع تفریحے مارال ستاره!
باز خرید کردیم
و منو دختردایے هام آیس پک خوردیم!
بعد هم اومدیم به سمت اصفهان!
ساعت 7 و نیم هم رسیدیم خونموטּ!
اینم از خاطره مسافرت مـטּ!
خیلے هم بهم خوش گذشت!
شبا هم تا نصف شب بیدار میموندیم با دختر دایے هام میگفتیم و میخندیدیم!
خیلے کیف داد!
ببخشید طولانے بود!
دیگه حرفے ندارم!
کسی رو خبر نمیکنم چون شاید نخواین بخونین×
باباے!
این اون هندونه زرد هایی که گفتم فوق العاده هم خوشمزس!
این عکسا دربنده!
این عکس ماکت برج میلاده!
این عکس رو از بالای برج میلاد گرفتم از سکوی دید باز!
این قسمت بیرونی برج میلاده خارج از لابی!
این عکس گالری هنری برج میلاده طبقه هفتم!
تو پست های بعد شاید بازم عکس بزارم چون بقیه عکسا رو دوربین دختر داییمه باید ازش بگیرم!
بعد رسیدیم یه جاے با صفا داییم رفت توش ما هم دنبالش رفتیم!
اونجا بساط صبحونه رو راه انداختیم و صبحونه خوردیم!(نه بابا من فکر کردم ناهار خوردیـטּ!)
تا ساعت 7 و 8 هم اونجا الاف بودیم خیلی هم هوا سرد بود
پسر داییم هم کوچولو بود سردش بود سویے شرت منو پوشیده بود!
منم یخ زدم!
بعد بساطمونو جمع کردیم و دوباره راه افتادیم تا رسیدیم
به کجا اگه گفتیـטּ؟
فکر کنم دقیقا بیـטּ قم و تهران باشه
رفتیم اونجا
بعد واسه پسر داییم پاستیل خردیم
خودموטּ یکم خرت و پرت خریدیم!
و دوباره اومدیم تو ماشیـטּ باز راه افتادیم!
تارسیدیم حومه تهراטּ کنار جاده
یه آقایے یه میوه اے واسه فروش دستش بود مـטּ نفهمیدم چی بود زدیم کنار بگیـטּ چے بود؟
یه میوه جدید و عجیب
هندونه تو زرد!
خیلے باحال بود
آقاهه میگفت هندونه رو با آناناس پیوند زدטּ شده ایـטּ!
خیلے هم خوشمزه بود داد امتحاטּ کردیم!
بعد یدونه خریدیم و اومدیم!
عکسش هم تو ادامه مطلب میزارم!
رسیدیم تهراטּ
رفتیم خیابوטּ جمهورے که خونه اے که گرفته بودیم اونجا بود
حالا ساعت چند بود 1 ظهر!
یه کم استراحتیدیم
دایے هام و بابام رفتـטּ دنبال رستوراטּ خوب
یکے یه جارو معرفے کرده بود اومدטּ مارو بردטּ اونجا
خدا نصیب نکنه یه رستوراטּ مضخرفے بود نمیدونم هم کجا بود!
گارسوناشم شبیه منگلا بودטּ!
سفارش غذا دادایم!
به خدا اگه دروغ بگم
همه غذاهارو اشتباه آورد!
اینقدر هم بد مزه بود و قیافه زشتے هم داشت مـטּ اصلا نخوردم!
بعد برگشتیم خونه!
خوابیدیم!
تولد زنداییم بود کیک پخته بودטּ دختر دایے هام براش آورده بودטּ!
کیک رو برداشتیم و رفتیم کجا؟
دربنـــــــــــــــــــــــــد
ایول خوش به حال تهرانے ها عجب جاے باحالیه این دربند مـטּ کلے حال کردم!
همه عکسا تو ادامه مطلب هس!
البته از خودم نیست ها منظرس!
خلاصه رفتیم دم دربند یه بستنے فروشے بود!
خیلے بستنے هاش خوشمزه بود!
اسمتیز هم داشت
اسمتیز ماست بستنے میوه اے بود!
تست کردیم دوست نداشتیم!
اره اجی عالیه کدشو بفرست قربون دستات برم
راستی من دیگه نمیتونم نظری رو بجوابم
امشب داریم راه میفتیم
نیستم مدتی
بای
سلام سپیده [گل] جووون
خوبــی ؟
فرا رسیدن فصل بدبختیا رو پیشاپیش تصلیت عرض می کنم [نیشخند]
راستی من قالبتو خیلی دوست دارم :× از کودوم سایت گرفتیش ؟
از مدلــ نوشتنت رو هم دوست دارم [قلب]
1 سوال ؟:: شما چن سالته ؟ (از روی کنجکاوی پرسیدم)
1 سوال دیگه؟:: عضو فیس بوک هستی ؟ (اگه آره ، بگو برم اددت کنم)
و اما ... آخرین سوالــ که مهمترین سواله :؟:: تـ ـبـ ـادلـ لینکــ کنیم ؟؟؟!
....
بدو بیا وبم .... بدو دیگه ....
.
.
.
مـ ـنـ ـتـ ـظــ رتـ ـم [خونسرد]